لهجه اصفهانی

تو اصفان خیلی مهمِس این وری رودخونه باشی یا اون وری رودخونه ! مهمون من بریم سروقتی این ور رودخونِیّا ... این وری رودخونه که بری، بازم محله تا محله فرق می کونِد : سیچون داریم. حسین آباد داریم. جلفا داریم. محله سنگ-تِراشا داریم. بیشه حبیب داریم. هزارجریب داریم. پاچنار داریم. خیلی بستگی دارِد كه شوما به كِدوم "مادی" نزدیك باشی. اصن نزدیك باشی یا نباشی! "مادی" كه میدونین چیچیِس؟! اِگه نیمیدونین، اِز اونا كه میدونن بپرسین. "مادی" همون چیزیِس كه فقط ما اصفانیا داریم آ شوما غیری اصفانیا، نه دارین، آ نه میدونین اصِش چیچیِس !
هر چی به چارباغ بالا نزدیك تِر باشی، كلاسِد بالاتِرس! اما خب بستگی دارِد كه تو كِدوم طِرفی چارباغ بالا باشی! اِگه به دروازشیراز نِزدیك تِری، خُب معلومِس آدِم حسابی تِری هسی، اما اِگه هِی دور بِشی آ بِری طِرفای پُلی خواجو، یهو دیدی افتادی تو "محله نو خواجو"! پس زیادی اون ورا
نرو!

همون جلفاش هم خُب و بَد دارِد. اِگه دیدی یكی گُف مالی جُلفاس، فكر نكونی خیلی آدِمِسّا! نه! خُب بپرس بیبین كِدوم وری جلفاس! اِگه طرفای میدون آرارات و خاقانی و ایناس، خُبِس. اما اِگه رف اون ورتِر، یهو دیدی افتاد تو حسین آباد! خب مرز كه ندارِد! اون هزار جریبش هم جا تا جا دارِد. اِگه زیادی بری بالا، میفتی تو شهركی امیر حمزه و كوی امام جعفر و اینا كه دیگه اِز كلاس یُخده دورس! اِگه یه وَخ بِچه سیچونی، نگیا ... خره اِگه گفتی، آبِرود میرِد !


ادامه مطلب
[ 9 / 2 / 1394برچسب:لهجه اصفهانی, ] [ 20:2 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

واژه های عجیب و غریب در زبان پارسی

زپرتي :
واژة روسي Zeperti به معني زنداني است و استفاده از آن يادگار زمان قزاق‌هاي روسي در ايران است در آن دوران هرگاه سربازي به زندان مي‌افتاد ديگران مي‌گفتند يارو زپرتي شد و اين واژه کم کم اين معني را به خود گرفت که کار و بار کسي خراب شده و اوضاعش به هم ريخته است.

هشلهف :
مردم براي بيان اين موضوع که واگفت (تلفظ) برخي از واژه‌ها يا عبارات از يک زبان بيگانه تا چه اندازه مي‌تواند نازيبا و نچسب باشد، جملة انگليسي
I shall have
( به معني من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده‌اند تا بگويند واگويي اين عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون ديگر اين واژة تمسخرآميز را براي هر واژة و عبارت نچسب و نامفهوم ديگر نيز (چه فارسي و چه بيگانه) به کار برده می شود.

ادامه مطلب
[ 8 / 2 / 1394برچسب:واژه های عجیب و غریب , زبان پارسی, ] [ 13:50 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

کوچک که بودیم !

شاید ما به سرعت از بچه گی هامون دور شدیم. کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود.
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند.

کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم.

کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود.
کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.

سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست سکوتی را که یک نفر بفهمد بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد

سکوتی که سرشار از ناگفته هاست ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد دنیا را ببین…

بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید! 
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تو خلوت بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه


ادامه مطلب
[ 31 / 1 / 1394برچسب:دل نوشته , ادبی , دور شدن از بچگی, ] [ 11:43 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

با زیبایی های ایران آشنا شوید + تصاویر

ایران سرشار از دیدنی ها و جاذبه های متنوع است، اما متاسفانه آنقدر که باید و شاید خودمان نیز با این زیباییها آشنا نیستیم و بیشتر آنها برای ما نیز غریب و نا آشنا هستند. با راه اندازی وب سایت Iran-View.com سعی شده کمی به معرفی ایران به ایرانیان و جهانیان کمک شود . 

در این سایت تصاویری بسیار زیبا از نقاط مختلف ایران که توسط عکاسان حرفه ای گرفته شده است جمع آوری شده  است . امید آنکه شما نیز به نوبه خود در این راه با به اشتراک گذاری این تصاویر و یا ارسال تصاویر خود در وب سایت Iran-View.com قدمی هر چند کوچک در این راه بردارید.برای تصاویر برتر نیز جوایزی در نظر گرفته شده است . 

[ 25 / 1 / 1394برچسب:ایران شناسی , ایران , تصاویری از ایران, ] [ 16:49 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

کلا" افراد دو دسته اند!

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﻭﺩﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ :
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻣﺎﻝ
ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭ ....
ﯾﺎ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﮔﺪﺍﮔﺸﻨﻪ

ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ :
ﺧﺮﺣﻤﺎﻝ ....
ﯾﺎ ﮐﻤﺘﺮﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺗﻨﺒﻞ .

ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ :
ﮐﻠﻪ ﺧﺮ ....
ﯾﺎ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻣﺸﻨﮓ .


ادامه مطلب
[ 20 / 1 / 1394برچسب:طنز ، معیار تشخیص, ] [ 10:47 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

باید گرگ بود !

ﯾﮏ ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﮔﺮﮒ 
ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ !
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺗﭙﻪ ﺑﭙﺮ!
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﺸﮑﻨﺪ ! 
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﻧﺘﺮﺱ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﻣﺖ ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﺮﯾﺪ ﮔﺮﮒ ﮐﻤﮑﺶ ﻧﮑﺮﺩ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﮐﻤﮑﻢ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﻣﻨﻮ ﻧﮕﺮﻓﺘﯽ ! ؟
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺩﺭﺳﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﮑﻨﯽ!
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﮒ ﺑﻮﺩ

[ 27 / 12 / 1393برچسب:گرگ ، اعتماد ، داستان کوتاه, ] [ 13:25 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

یادش بخیر اون روزها !

[ 23 / 12 / 1393برچسب:یادش بخیر, ] [ 11:54 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

آیا می دانستید که ؟

آیا میدانستید که بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب میباشد ؟

آیا میدانستید که نمک از پنج هزار سال پیش در سفره ما انسانها بوده است ؟

آیا میدانستید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که می‌توانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند ؟

آیا میدانستید که زهر مار کبری بیشتر بر روی مراکز تنفسی اثر کرده و باعث خفگی صید می‌شود؟

آیا میدانستید که شاهنامه فردوسی ۷۵۰۰۰ بیت دارد ؟

آیا میدانستید که جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم میتواند ببیند ؟

آیا میدانستید که وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید ؟

آیا میدانستید که زمین در آغاز پیدایش خود ۲۰۰۰ بار بزرگتر از حجم کنونی خود را داشته است ؟


ادامه مطلب
[ 19 / 12 / 1393برچسب:آیا می دانستید, ] [ 16:47 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

داستان کوتاه / مرخصی نازه عروس

همسر يکي از فرمانده‌هانِ پاسگاه، که به تازگي ازدواج کرده، و چندين ماه از زندگي‌شان، دور از شهر و بستگان، در منطقه‌ی خدمتِ همسرش مي‌گذشت، بدجوري دلتنگِ خانواده‌ی پدري‌اش شده بود. او چندين بار از شوهرش درخواست مي‌کند که براي ديدنِ پدر و مادرش، به شهرشان، به اتفاقِ هم، يا به تنهايي مسافرت کند، ولي شوهرش، هربار، به بهانه‌اي از زير بارِ موضوع شانه خالي مي‌کرد. زن که در اين مدت، با چگونه‌گيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش، و مکاتبه‌ی آن‌ها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری، کم و بيش آشنا شده بود، به فکر مي‌افتد که حالا که همسرش به خواسته‌ی وي اهميت نمي‌دهد، او هم به‌صورتِ مکتوب، و همانندِ سایرِماموران، براي رفتن و ديدار با خانواده‌اش، درخواست مرخصي بکند. پس دست به کار شده و در کاغذي، درخواستِ کتبي‌ای، به اين شرح، خطاب به همسرش مي‌نويسد:
جناب .... فرمانده‌ی محترم ...
اينجانب .......، همسرِ حضرت‌عالي، که مدت چندين ماه است، پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگانِ خود هستم، حال که شما به‌دليلِ مشغله‌ی بيش از حد، فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد،بدين‌وسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اين‌جانب، به مدتِ ... روز، براي مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام، موافقت فرمائيد.
با احترام ..... همسر شما


ادامه مطلب
[ 19 / 12 / 1393برچسب:داستان های کوتاه, ] [ 16:2 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

صفحه قبل 1 صفحه بعد