زندگی زنان خیابانی معتاد + 16

تلخی داستان زندگی این زنان، آنچنان عریان است که نوشتندر موردشان احتیاجی به مقدمه ندارد. آنچه روایت می‌شود، داستان زنانی است که در بسیاری موارد خودشان نقش چندانی در سوژه‌شدن نداشته‌اند، اما حالا با زندگی در پارک‌ها، خانه‌های خرابه، کمپ‌های ترک اجباری، «شِلتر» بانوان و تحمل نگاه‌های سنگین جامعه به عنوان عضوی اضافه، تاوان پس می‌دهند.

به نقل از سایت خبری آفتاب : آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل ساعت‌ها گفت‌وگو با زنان معتاد خیابانی در دو منطقه شوش و مولوی و زنان معتاد خانگی در «TC زنان چیتگر» است؛ کسانی که با وجود تمام تجربه‌های دردناکشان بویژه بر اثر مصرف «شیشه» و بیم‌های آینده، همچنان برای رسیدن به زندگی بهتر می‌جنگند و حالا به تنها چیزی که نیاز دارند محبتی است که کورسوی امید را در دل‌هایشان زنده نگه دارد.

 نام‌های بانوان در این گزارش به خواست آنان به صورت مستعار ذکر شده است. 

خواندن این گزارش به گروه سنی زیر 16 سال توصیه نمی‌شود.
 
12 ظهر - 2 بهمن - میدان شوش - پارک انبار گندم
 

ادامه مطلب
[ 21 / 12 / 1393برچسب:زندگی رنان معتاد , اعتیاد, ] [ 11:47 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

داستان کوتاه / مرخصی نازه عروس

همسر يکي از فرمانده‌هانِ پاسگاه، که به تازگي ازدواج کرده، و چندين ماه از زندگي‌شان، دور از شهر و بستگان، در منطقه‌ی خدمتِ همسرش مي‌گذشت، بدجوري دلتنگِ خانواده‌ی پدري‌اش شده بود. او چندين بار از شوهرش درخواست مي‌کند که براي ديدنِ پدر و مادرش، به شهرشان، به اتفاقِ هم، يا به تنهايي مسافرت کند، ولي شوهرش، هربار، به بهانه‌اي از زير بارِ موضوع شانه خالي مي‌کرد. زن که در اين مدت، با چگونه‌گيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش، و مکاتبه‌ی آن‌ها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری، کم و بيش آشنا شده بود، به فکر مي‌افتد که حالا که همسرش به خواسته‌ی وي اهميت نمي‌دهد، او هم به‌صورتِ مکتوب، و همانندِ سایرِماموران، براي رفتن و ديدار با خانواده‌اش، درخواست مرخصي بکند. پس دست به کار شده و در کاغذي، درخواستِ کتبي‌ای، به اين شرح، خطاب به همسرش مي‌نويسد:
جناب .... فرمانده‌ی محترم ...
اينجانب .......، همسرِ حضرت‌عالي، که مدت چندين ماه است، پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگانِ خود هستم، حال که شما به‌دليلِ مشغله‌ی بيش از حد، فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد،بدين‌وسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اين‌جانب، به مدتِ ... روز، براي مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام، موافقت فرمائيد.
با احترام ..... همسر شما


ادامه مطلب
[ 19 / 12 / 1393برچسب:داستان های کوتاه, ] [ 16:2 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

واژه های عجیب و غریب در زبان پارسی

زپرتي :
واژة روسي Zeperti به معني زنداني است و استفاده از آن يادگار زمان قزاق‌هاي روسي در ايران است در آن دوران هرگاه سربازي به زندان مي‌افتاد ديگران مي‌گفتند يارو زپرتي شد و اين واژه کم کم اين معني را به خود گرفت که کار و بار کسي خراب شده و اوضاعش به هم ريخته است.

هشلهف :
مردم براي بيان اين موضوع که واگفت (تلفظ) برخي از واژه‌ها يا عبارات از يک زبان بيگانه تا چه اندازه مي‌تواند نازيبا و نچسب باشد، جملة انگليسي
I shall have
( به معني من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده‌اند تا بگويند واگويي اين عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون ديگر اين واژة تمسخرآميز را براي هر واژة و عبارت نچسب و نامفهوم ديگر نيز (چه فارسي و چه بيگانه) به کار برده می شود.

ادامه مطلب
[ 19 / 12 / 1393برچسب:واژه های عجیب و غریب , زبان پارسی, ] [ 15:52 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

ایران زمین

روزنامه نگار پُرآوازه‌ی مصری «حسنین هیکل»: اگر این شاعر بزرگ (فردوسی) را نداشتید شما هم مانند ما عرب بودید

جهان كرده ام از سخن چون بهشت

ازين بيش تخم سخن كس نكشت
 بناهاي آباد گردد خراب
 زباران و از تابش آفتاب
 بسي افكندم از نظم كاخي بلند
 كه از باد و باران نيابد گزند
 نميرم، ازين پس، كه من زنده ام
 كه تخم سخن را پراگنده ام
 

  منبع: اینترنت

 

 

[ 19 / 12 / 1393برچسب:فردوسی ، ایران زمین, ] [ 15:44 ] [ سعید راست کردار ]
[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد